کامران دیبا، معماری که عاشق جامعه شناسی است

کامران دیبا، معماری که عاشق جامعه شناسی است
Facebook Twitter LinkedIn

۱۴:۲۶ | ۱۳۹۸/۰۲/۲۹

کامران دیبا ۱۴ اسفند ۱۳۱۵ در خاندان طباطبایی تبریز، در تهران به دنیا آمد. خاندانی با سابقه و ذی نفوذ از زمان قاجار. پدرش اسفندیار دیبا دندانپزشک بود و دختر عمویش فرح پهلوی بعد تر با محمدرضا پهلوی ازدواج کرد.
به گزارش اخبار ساختمان، به گفته ی خودش مادرش هم به معماری و دکوراسیون داخلی علاقمند بود. شاید این جز اولین جرقه های شروع آینده درخشان او باشد.

در سال ۱۳۳۵ کامران دیبا برای ادامه ی تحصیل در رشته ی معماری وارد دانشگاه هاروارد آمریکا شد.

وی در جایی میگوید به دلیل داشتن مدرک فوق لیسانس جامعه شناسی ، به کارهایی که در زندگی مردم تاثیر دارد بیشتر علاقمند است و علاقه داشته یکی از همین طرح ها را پیشنهاد و به اجرا در آورد که یکی از اولین طرح هایی که به ذهنش میرسد موزه بوده است.

به گفته ی خودش در زمان دانشگاه کمتر به خواندن دروس معماری مشغول بوده و بیشتر در کتابخانه ی کنگره آمریکا کتاب های فلسفه و روان شناسی میخوانده و همین مطالعات و اطلاعات عمومی را در زندگی آینده موفقیت های بعدی اش بیشتر مثمر ثمر میداند.

در سال ۱۳۴۵ هنگامی که درسش در رشته معماری و جامعه شناسی به اتمام رسید، دیبا به تهران بازگشت و دفتر معماری و شهرسازی و طرح های اجتماعیِ “DAZ- داز” را تاسیس کرد.

او معمار، شهرساز،نقاش و هنرمند ایرانی مقیم اسپانیا و فرانسه است. همزمان با مدرنیزاسیون ایران در دوران پهلوی در یک دوره کوتاه ۱۰ ساله او طراح و معمار مجموعه های مسکونی و عمومی مهمی بوده است از جمله فرهنگسرا و پارک شفق تهران، موزه هنرهای معاصر تهران، فرهنگسرای نیاوران و پروژه ی نیمه تمام شهرجدید شوشتر.

پروژه نیمه تمام “شهر جدید شوشتردر خوزستان که وی آرشیتکت و برنامه ریز آن بود بیشترین موفقیت خود را مرهون الگوهای ساختاری و گونه های ساختمانی سنتی است که دیبا مورد استفاده قرار داده است. وی این شیوه را جایگزین طراحی بر اساس الگوهای غربی، که مورد حمایت افراد با نفوذ و سردمداران بود، نمود.

این شهر با ظرفیت جمعیتی بالغ بر ۳۰۰۰۰ نفر در راستای یک شاهراه اصلی ارتباطی طراحی شد. چهار راه ها میادین عمومی و محله های کوچک در اطراف آن شکل می گرفتند و وجود باغ ها و بازارها زندگی اجتماعی را تقویت می کرد. بناهای آجری شاعرانه دیبا معماری شاخصی را خلق می کند که زیبا و با شکوه است. دیگر کارهای شاخص وی در ایران شامل چندین ساختمان در دانشگاه جندی شاپور است.

دیبا به عنوان مشاور و برنامه ریز شهری در وزارت مسکن و توسعه شهری ایران خدمت کرد. هم چنین دفتر وی طرح جامعی برای برخی شهرها ارائه داد که از جمله آنها خرمشهر بندری مهم در خلیج فارس است. جایی که وی با طراح یونانی A.Doxias که در بخش خصوصی فعالیت می کرد همکاری کرد.

وی در سال ۱۹۷۷ ایران را به قصد زندگی در پاریس و واشنگتن دی سی ترک کرد تا به صورت شخصی کار کند. پروژه های وی شامل طرح های خانه سازی در ویرجینیا و طرح توسعه هتل ها در اسپانیا ست. وی در سال ۱۹۷۷ به عنوان منتقد با دانشگاه “کرنل” همکاری کرد. دیبا به عنوان یک نقاش چندین نمایشگاه انفرادی در ایران بر پا کرد. او هم چنین گرد آورنده و واسطه فروش آثار نقاشی معاصر غرب بود.

قبل از ساخت موزه هنرهای معاصر کامران دیبا پارک و فرهنگسرای شفق در یوسف آباد را ساخت و در ساخت این مجموعه از معماری ایرانی و مدرن نیز الهام گرفته است.

موزه هنرهای معاصر تهران به وسعت تقریبی ۲۰۰۰ متر مربع در ضلع غربی پارک لاله تهران تا امروز شناخته شده ترین اثر کامران دیباست بنایی که هم طراحی ساخت آن و هم مدیریتش بر عهده وی بود و به نوعی فرزند فکری او بشمار می آید.

به گفته ی وی هدف اولیه اش این بوده است که هنر زمان را جمع آوری بکنیم و به شکل یک مجموعه در دسترس عموم قرار بدهیم.

معماری موزه هنرهای معاصر را می توان بازتاب ایده های هنری و روشنفکرانه ی دوران دانست، دورانی که اغلب هنرمندان و برنامه ریزان فرهنگی در ایران به تعبیر رایج، دنبال آشتی سنت و مدرنیزم بودند. ساختمان موزه تلفیقی از موتیف های معماری سنتی ایران و الگوهای معماری مدرن است.

به رغم مصالح، کارکرد و حتی زیبا شناسی مدرنیستیِ این ساختمان، تشخیص عناصر معماری سنتی ایران در آن کار دشواری نیست. هشتی و چهارسو، حیاط و حوض مرکزی و حتی بادگیر از عناصر ایرانی بکار رفته در آن هستند.

کامران دیبا در مورد سنت در معماری چنین میگوید: “اگر ما بخواهیم فقط در مورد سنت صحبت کنیم، این بحث غیر کالبدی است و اصلا معماری نیست؛ پس منظور جنبه های سنتی می باشد که مربوط می شود به یک واکنش بین سنت و محیط کالبدی. ما راجع به تاثیر این واکنش با معماری صحبت خواهیم کرد که آیا می توانیم با جبر و زور، سنت ها را مدرن کنیم و یا آنها را از بین ببریم؟ آیا کارهایی که در این زمینه کردند موفق بوده یا اینکه این سنت ها هنوز زنده اند و ما باید آنها را در معماری رعایت کنیم؟ واقعیت این است که سنت بصورت یک فکر اجتماعی نقش موثری را بازی میکند و این غیر قابل انکار است.

حالا سنت ها بعضی بصورت “آگاه” و بعضی عوامل ناشی از سنت هستند که بصورت “ناآگاه ” هستند. اصلا اگر سنت را زیر پا بگذاریم، عکس العمل انسانی صد در صد منفی خواهد بود. بطور مثال اگر کسی احتیاج داشته باشد که در منزلش یک اطاق پذیرایی داشته باشد و اگر ما به او اطاق پذیرایی ندهیم، آن اطاقی که برای خودش گذاشته ایم را اطاق مهمان می کند و خودش در راهرو زندگی میکند. یعنی زندگی مهم اش را در راهرو می گذراند. پس عملا سنت ها و عادات هستند که باعث می شود یک ایرانی شب تابستان بنشیند در حیاطش و اگر ما بخواهیم این را از او بگیریم، ممکن است دور حیاطش حصیر بچسباند که باز بتواند آنجا بنشیند.

پس نتیجه میگیریم که اقداماتی که با سنت تناقض دارد ممکن است یک عکس العمل منفی و یا شورش رقیق به وجود آورد. اثر بعضی سنت ها به صورت “نا آگاه ” هستند که من فکر میکنم تا اندازه ای مهمتر باشند. به خاطر اینکه دلیل ناراحتی مشخص نیست و این عامل بصورت یک مرحله نا آگاهی می باشد که در رفتار و عمل مردم تاثیر می گذارد. این را نمیشود زود ارتباط به موضوع بخصوصی داد. مثلا یکی از محیطی بدش می آید ولی دلیلش را نمی داند و یا در یک عمارتی نمی خواهد برود. پس سنت خیلی مهم است و اگر منظور ما بوجود آوردن یک معماری انسانی باشد باید انسانها و خواسته هایشان را در نظر بگیریم، حتی خواسته هایی که روشن نیستند و “نا آگاه” هستند و اگر رفتار و خواسته های افراد را در نظر نگیریم عملا نمی توانیم معماری انسانی بوجود آوریم.

وی میگوید از آثار “لوکوربوزیه” بسیار خوشش می آمده و آثار او و برخی کارهای “فرانک لوید- رایت” و همچنین آثار “لودویگ میس وندرو” به خاطر کم گویی و ظرافت و استفاده از تکنولوژی جدید را بر خودش تاثیر گذار میداند و اضافه میکند که تاثیر آنها را میتوان در بنای موزه دید.در موزه هنرهای معاصر تهران گالری ها حول محور یک فضای مرکزی مشابه موزه “گوگنهایم” در نیویورک اثر “فرانک لوید- رایت” روی سر هم سوار شده اند.

ویژگی های کارهای مشترک کامران دیبا

*حفظ سکوت وسکون و وقار در تمام کارهایش
* تاکید بر محور ها در طرحهای معماری و شهرسازی
* شکست پی در پی مسیرها و محورهای بصری
* توجه به جزئیات و آرایش سطوح
* اکثر طرحهایش از مونتاژ احجام نسبتا ساده به وجود آمده اند که در آنها شکاف باز شوها و حجم قابل توجه ستونها خود نمایی می کند که یکی از وجوه مشترک کارهای او و مکتب نیو بروتالیسم می باشد
* استفاده از آثار هنری حجمی در طراحی فضاهای شهری و محوطه سازی و باغسازی
* گرایش مسلط به در آمیختگی خصوصیت معماری ایرانی با معماری مدرن (مشخصه ی اصلی تمامی بناهای ساخته شده توسط دیبا که به آن جنبه ی الگو سازی بخشیده است).

گرایشهای فکری و نظری کامران دیبا

* علاقه ی او به وجوه اجتماعی معماری یا به تعبیر خود او ( معماری انسانی)
* علاقه و احترام به سنت های بومی و الگو های ساختاری و همچنین نیازهای جامعه شهری مدرن برای رسیدن به آسایش
* عدم تصرف محیط برای ایجاد مکان
* در آمیختگی کارهای او با محیط اطراف خود که باعث شده است که کارهایش در عین بدیع بودن غریب و بیگانه نباشد
* بهره گیری از الگوهای معماری ایران به شیوه های اصیل و منحصر به فرد در کارهایش.

گرایشهای فکری و نظری دیبا

کارهای دیبا در دوره ی ۱۲ ساله ی فعالیتش در ایران نمایان گر علاقه ی خاص او به وجوه اجتماعی معماری یا به تعبیر خود او « معماری انسانی » است. منظور او از معماری انسانی کار متعهد و سودمند برای جامعه و مردم بود. علاقه ی بسیار او به طراحی شهری ، شهرسازی و باغسازی نیز از همین گرایش فکری سرچشمه گرفته است. در واقع ، او تمایلی به طراحی بناهای خصوصی نداشت ( تنها کار خصوصی او طراحی منزل شخصی دوستش پرویز تناولی پیکره تراش بود) و تمامی توجهش به طراحی ساختمانهای عمومی و فرهنگی عام المنفعه و مسکن انبوه معطوف بود که در اغلب آنها نقش ایده ساز و برنامه ریز را هم بازی می کرد.

خود او می گوید: دلم نمی خواست برای طبقات بالا ویلا طراحی کنم . در آن هنگام اعتقاد داشتم که معماری، به خصوص در ایران، عملاً فقط در خدمت طبقه بورژوا و دولت مندان جامعه است و از طریق شهرسازی بهتر می توان در جهت برآورد نیاز های جامعه گام برداشت. به همین دلیل بود که پس از اتمام تحصیل در رشته معماری ، فوق لیسانس جامعه شناسی گرفتم و در طراحی شهرک کلمبیا ( بین واشنگتن و بالتیمور ) مشارکت کردم . کارم را در ایران با تأسیس دفتری با عنوان « موسسه ی شهرسازی و تهیه طرح های اجتماعی » آغاز کردم که خیلی ها در ابتدا فکر می کردند یک موسسه ی دولتی است . اما خیلی زود فهمیدم که دست یافتن به پروژه های مورد علاقه ام چندان آسان نیست.

حساسیت های اجتماعی و علاقه ی دیبا به شهرسازی در اولین پروزه های اوآشکار است

اولین کار او در ایران طراحی یک پارک عمومی(پارک شفق) به مساحت چند هزار متر مربع در محوطه انباشت زباله در یک محله ، در زمانی بود که پارکهای شهری چندین هکتاری در شهرها و به خصوص تهران ساخته می شد.

پس از آن یک اردوگاه تابستانی برای کودکان پرورشگاهی در شهسوار طراحی کرد . در این طرح کوشید با توجه به معماری محلی ، دهکده ای نمونه برای شهرهای شمالی بسازد و برای اولین بار از سفالهای روستایی شمال استفاده کرد که در آن هنگام به طور دستی و کاملأ شکننده ساخته می شد و مهندسان آن را نامطمئن و سطح پائین تلقی می کردند.

پارک شفق هم به نحوی طراحی شده است که همه ی خیابانهای اطراف به آن منتهی می شود و از آن می گذرند. با این تمهید پارک در زندگی محله ادغام شده است. در عین حال، در این پروژه دیبا برای اولین بار فکر فرهنگ سرا و احداث مرکزی برای خدمات اجتماعی در سطح محله را ابداع کرد.

او کانون پرورش فکری را تشویق کرد تا یک واحد کتابخانه ی کودکان و یک کارگاه نقاشی در آنجا د ایر کند. دیبا در این طرح با لجاجت یک ساختمان کم ارزش قدیمی را هم برای تقویت پیوند پارک با گذشته حفظ و آن را به محل نمایش و فعالیتهای اجتماعی در سطح محله تبدیل کرد. او کوشید با احداث سالن نمایش و کتابخانه بزرگسالان پارک را به مرکز محله و جایگاه تجمع مردم بدل کند.

در د انشگاه جندی شاپور، دیبا با تبعیت از گرایش خود به طراحی شهری و شهرسازی بسیار مایل بود طرح جامع دانشگاه ر ا تهیه کند تا بتواند مجموعه سازی دلخواهش را انجام دهد، ولی ریاست وقت دانشگاه ، که در آن واحد از چند مهندس مشاور مختلف استفاده می کرد، تمایلی به درگیری با معمار طرح جامعه نداشت و پروژه های منفرد را به دفتر او ارجاع کرد.

دیبا می گوید:« بعد از فکر زیاد طرح یک تاکتیک جنگی را برای تهیه یک طرح جامع پنهان ریختم. سه پایگاه با فاصله دور از هم در نظر گرفتم تا بتوانم فاصله ی میان آنها را هم در وسعت یک طرح جامع برنامه ریزی کنم. اولین پایگاه طرح سالن سرپوشیده ورزشی بود که بعدأ گسترش پیدا می کرد. طرح دوم مربوط به سالن نهارخوری دانشجویی بود که در آن نمازخانه ای در نظر گرفتم و بعدأ آن را جدا کردم و به عنوان مسجد دانشگاه در فضای باز مقابل نهارخوری جای دادم . همه ساختمانهای این مجموعه در واقع یک وسیله پیاده راهسازی اند….»

دیبا در سایر کارهایش نیز در پی ایجاد انواع مراکز فرهنگی و تفریحی از جمله کتابخانه ، گالری ، سالن نمایش و رستوران به شکل مجتمع های فعالیتی بود که به شکل گویایی در فرهنگسرای نیاوران پیاده شده است.

ظاهرأ همین گرایشها علاوه بر جنبه های زیبایی شناسی سنتهای معماری شهرسازی ایرانی، علاقه و احترام به این سنتها را در او برمی انگیخت. دیبا مدرنیسم و تجدد را پذیرفت و به جستجوی سنت گرایی رئالیستی یا واقع گرا برآمد.

او با الگو برداری از معماری غرب برای جامعه ایرانی مخالف بود و می کوشید پیوندی میان مدرنیسم و سنتهای ایرانی برقرار کند. به اعتقاد او معماری و شهرسازی نیویورک و هنگ کنگ نمی توانستند و نمی توانند الگوی معماری و شهرسازی ایرانی قرار بگیرند، چرا که وسعت سرزمین ، مناسبات اجتماعی و رابطه ایرانی با خاک و آسمان چنین الگو برداری هایی را بر نمی تابد.

بر اساس همین اعتقاد بود که وقتی توجه به برج سازی به عنوان نماد ترقی و پیشرفت برای شبیه کردن پایتخت ایران به پایتخت های اروپایی مورد توجه مسئولان و مقامات وقت قرار گرفت، دیبا از چند شخصیت بین المللی سر شناس، فردروچ، طراح سازنده شهرک میلتون کنیز انگلستان، ماتیوز انگرز، معمار مشهور آلمانی، مدیر عامل شرکت سازنده روزولت آیلند، منهتن نیویورک ، و پیتر بلیک منتقد معماری امریکایی، دعوت کرد تا از فعالیتهای مسکن و شهرسازی ایران بازدید کنند و نتایج این بازدید ها را در جلسه ای ارائه دهند تا در سیاست گذاری مسکن مورد توجه مسولان وقت قرار گیرد، اما این تلاش با شکست مواجه شد.

پس از آن دیبا تلاش خود را بر طراحی شهرک شوشتر نو ، به عنوان الگوی مناسب سکونت و شهرنشینی ایرانی متمرکز ساخت.

در زمانی که تهیه ی طرح پارک یوسف آباد به دفتر دیبا ابلاغ شد و او دریافت تخصص های گوناگون حرفه ای در ایران کمیاب است ،ناگزیر شد خود نقش معمار باغ ساز را هم ایفا کند . پارک یوسف آباد نخستین کار او در این زمینه بود که به خوبی از عهده ی ان بر آمد . پارک شفق نخستین پارکی است که به صورت یک باغ عمومی در تداوم حرکت خیابانهای محله طراحی شده است.

طرحهای دیگر باغسازی دیبا عبارتند از: باغسازی و توسعه باغ فرهنگسرای نیاوران و دفتر اداری در شمال باغ ، محوطه سازی غرب دانشگاه جندی شاپور ، طراحی فضای سبز ، محوطه سازی و طراحی میدان های شهرک شوشتر که امکان اتمام آن را نیافت .

یکی دیگر از کارهای دیبا در این زمینه طراحی فضا و محوطه سازی ضلع غربی پارک لاله ، یعنی در واقع محوطه ی شمال موزه تا موزه ی فرش است. او با ایجاد دروازه و تعیین محل استقرار کیوسک هایی برای جلب توجه جمعیت در شمال موزه، یک محور جدید برای پارک گشود.

دیبا می گوید: در این طرح با رضا مجد ، شریک دفتر فرمانفرماییان، که مسول نظارت و اجرای موزه فرش بود، در مورد ورود اتومبیل به محوطه پارک اختلاف نظر پیدا کردم ، اما بالاخره طرح خودم را تحمیل کردم. رضا مجد به من گفت که زورگویی می کنم. به شوخی پاسخ دادم تا به حال شما به دیگران زور گفته اید، یک بار هم زور بشنوید، چه می شود ! در این طرح با یک سری فواره و یک دیوار ، ورودی بدیعی میان پارک و خیابان شهر ایجاد شد که سادگی و صراحت خاصی داشت.

یکی از عناصر جالب این طرح طرح یک نمازخانه است که به قول یکی از معماران عرب خالصترین و ساده ترین فرم مسجد است.فکر ایجاد این نماز خانه وقتی به ذهنم خطور کرد که دیدم کارگران ساختمان موزه و برخی از رهگذران در این محوطه نماز می گذارند، اما در جهت غلط.

از روحانی یکی از مساجد محل خواستیم جهت قبله را تعیین کند . وقتی جهت درست تعیین شد به این فکر افتادم که ایجاد فضای خلوت ، دور از هیاهوی خیابان برای نمازگزاران جالب و مفید باشد.

به تعبیری می توان گفت دیبا پایه گذار باغسازی ایران در دوره معاصر محسوب می شود و نکته جالب در کار باغ سازی او توجه خاص به مسئله کم آبی و مشکلات نگهداری فضای سبز در اقلیم ایران است.

کامران دیبا علاوه بر معماری نقاشی هم می کرد ، طی دوران فعالیت خود در ایران نقشی موثر در فعالیتهای جمعی هنری در آن دوره بازی کرد که با طراحی و برنامه ریزی فعالیت موزه هنرهای معاصر تکمیل و ماندگار شد.

او در ابتدای فعالیت خود در ایران ضمن گرد آوردن هنرمندان رشته های هنرهای تجسمی در یک کانون هنری دو نمایش بدیع در ایران ترتیب داد.در نخستین نمایش تحت عنوان «آب باز زبر دست» از نقاشی ، حجم سازی و صدا استفاده شده بود . گفتار نمایش به صورت شعر نو توسط خود دیبا نوشته شده بود . پرویز تناولی و یک گوینده زن آن را اجرا کردند و به صورت مستمر در هنگام نمایش پخش می شد .

دیبا علاوه بر این فعالیت ها از آثار هنری حجمی در طراحی فضاهای شهری و محوطه سازی و باغ سازی خود استفاده ی فراوان کرده است. برای نخستین کار بزرگ خود، یعنی پارک شفق، سه پیکره و برای فرهنگسرای نیاوران سه پیکره ی دیگر به پرویز تناولی سفارش داد. ودل پیکره ها همه افراد معمولی بودند که بر حسب اتفاق در این فضا وقت می گذراندند. این پیکره ها بسیار مورد استقبال عموم قرار گرفتند و عکاسانی با گرفتن تصویر مردم در کنار آنها یا دست به گردن آنها امرار معاش می کردند.

در محوطه ی موزه ی هنرهای معاصر آثار هنری دیگری از کارل اشلمینگر و هنرمندان دیگر نصب شده است. دیبا بعدها در موزه ی هنرهای معاصر ایران توانست فرصتی برای ارضای گرایش های عمیق هنری خود بیابد و او که خود در واقع برنامه ریز و ایده ساز این پروژه بود ، در خرید و تهیه ی مجموعه ی هنری ایرانی و بین المللی موزه و سازماندهی اداری آن نقش فعالی ایفا کرد.

از طرح های مهم او در سال های پایان کارش در ایران مرکز اداری شهر اصفهان با الهام از بافت سنتی درون گراست .

در سال های اقامتش در خارج از کشور در ابتدا معماری را کنار گذاشت، خود او می گوید معماری برای من در چارچوب کشور وسیع ، متنوع ، زیبا و با فرهنگ غنی و آشنای خودم معنا داشت.

اخبار ساختمان
@akhbarsakhteman